بازم با همین موی خاکستری
تو از دخترت داری دل میبری
بابا جون بهم قول خیلی زود
دوباره برام روسری میخری
لباس تنم پاره پاره شده
میبینی لباسم شده نخ نما
سر و وضعمون نامرتب شده
که اینجور مردم میخندن به ما
میزاشتی برات آب و جارو کنم
چه خوش حالم امشب من از دیدنت
چقدر لحظهها رو شمردم بابا
برای یه بار دیگه بوسیدنت